فهرست مطالب
داستان تولسیداس و همسرش راتناوالی یکی از جالب ترین داستان های تحول است. در یک شب طوفانی (و همانطور که مشخص است، نمادین) در ماه شروان ، بارانی به راه افتاد، تولسیداس عاشق در سواحل گنگ ایستاد. او به سادگی باید از آن عبور می کرد. او در آرزوی حضور در کنار همسرش رطنوالی بود که به دیدار خانواده اش می رفت. اما با وجود رودخانه در آن شرایط، هیچ قایقنشینی او را با قایق به آنطرف نمیبرد.
به او توصیه شد: «به خانه برو.» اما خانه جایی است که قلب در آن قرار دارد و قلب او با همسر جوان محبوبش بود.
همچنین ببینید: 6 واقعیتی که هدف ازدواج را خلاصه می کنددر حالی که او آنجا ایستاده بود، خیس شده و فکر می کرد، جسد مرده ای در کنار آن شناور بود. شور و اشتیاق کنونی به وضوح توجه کمی به درگذشتگان دارد، بنابراین تولسیداس که هوس اتحاد با همسرش داشت، از جسد سفت استفاده کرد تا خود را در میان آب های متورم پارو بزند.
رتناوالی که از دیدن او متعجب شده بود، پرسید که چگونه به آنجا رسیده است. .
شوهر جوان دوست داشتنی او پاسخ داد: "روی جسد مرده." راتنا زمزمه کرد.
ناگهان طوفان خشمگین در مقایسه با طوفان درون او نسیمی ساده بود. طعنه نشان خود را پیدا کرده بود. به یکباره، انسان جسمانی را از بین برد تا فدایی تزلزل ناپذیر به وجود بیاید.
تولسیداس برگشت و رفت و دیگر برنگشت.
آغاز داستان تولسیداس
او ادامه داد برای نوشتن مقدار قابل توجهی شعر عبادی، وجود رامچاریتماناس معروف ترین آنها راتناوالی چه شد، ما نمی دانیم. اما نقطه اشتعال بین این زوج به لحظه ظهور تولسیداس تبدیل شد و او به دعوت واقعی خود منتقل شد. برخی می گویند تولسیداس و راتناوالی پسری به نام تارک داشتند که در کودکی مرد. اما پس از طعنه راتناوالی، تولسیداس زندگی زناشویی را ترک کرد، حکیمی شد و زندگی خود را وقف یادگیری کرد.
داستان تولسیداس در واقع از بدو تولدش جذاب است. گفته می شود او قبل از تولد 12 ماه را در رحم سپری کرد و در بدو تولد 32 دندان داشت. برخی می گویند او تناسخ حکیم والمیکی بود.
وقتی مشخص می شود که شریک زندگی مشکل ساز است
افراد به دلیلی وارد زندگی ما می شوند. حتی همسرانی که ممکن است "انتخاب" کرده باشیم. به طور معمول، زمانی که عاشق می شویم و تصمیم به ازدواج می گیریم، زندگی خوشایندی را تصور می کنیم که به آرامی آب های زندگی را بالا و پایین می کند. ما تائید می کنیم که ما زن یا شوهرمان را دوست داریم و آن ها شریک زندگی ما خواهند بود. مطمئن. اما گاهی اوقات، این شریک زندگی است که در ارائه "لاغر" زندگی نقش اساسی دارد - وحشتی که برای تخیلات محدود ما غیرقابل تصور است.
یکی از دوستانم به طرز عاقلانه ای نقل کرده بود: "ما در مورد مواد انسانی صحبت می کنیم." ویرانی یک دوست مشترک از شکست ازدواجش. با این حال، ویرانی اولیه، جای خود را به دوره قابل توجهی از درون نگری داد، پس از آن، او ظاهر شد، مانند کریسالیس، بال های خود را پیدا کرد وبلند شد. اگر ویرانی اتفاق نمیافتاد، او نمیتوانست آنچه را که میتوانست کشف کند.
«مواد انسانی» ضعیف و معیوب است، مستعد قضاوت نادرست و خطا است، با این حال اکثر مردم از کشف اینکه شریک زندگی خیانت کرده بود، یا در حال اختلاس مالی بود یا به همکارش کمک کرد دوست دخترش را بکشد (مراجعه به مورد اخیر در بمبئی).
ما عاشقانه معتقدیم که کسی که انتخاب کرده ایم بهترین است و هرگز نمی تواند به ما آسیب برساند، و نه هیچ کار اشتباهی انجام دهید بنابراین همه چیز به ما و انتظارات ما مربوط می شود، که غیرمنتظره ها جایگاه کمی در آن دارند. با این حال، این چیزهای غیرمنتظره است که ما را از مناطق آسایش خود خارج می کند و به فکر و عمل جدی می پردازیم.
مطالب مرتبط : همسرم رابطه نامشروع داشت اما همه اینها تقصیر او نبود
چی شد زمانی که او پشت سر گذاشته شد؟
راتناوالی ممکن است انتظار داشته باشد که تولسیداس را برای تبدیل شدن به یک R ambhakt گناهکار کند، در حالی که در کنار او باقی می ماند. او R ambhakt شد، اما او را ترک کرد. طردش او را حیرت زده و سپس تحریک کرده بود.
به طور مشابه، رها کردن او از او ممکن است باعث رشد معنوی او شود. او ممکن است تا پایان عمر با محبت والدینش خدمت کرده باشد. او ممکن است فرزند او را باردار بوده و آن را به طرز قابل تحسینی بزرگ کرده باشد. یا ممکن است خودش یک R ambhakt شده باشد و روزهایش را صرف تبلیغ نام رام کرده باشد. هرچند مدتی طول میکشید تا از شوک رها کردنش غلبه کند.همه داستان تولسیداس را میدانند، اما هیچکس نمیداند چه اتفاقی برای راتناوالی افتاده است.
مسیر معمولی از ویرانی تا بینش با ترحم به خود آغاز میشود. سپس به خشم شدید، سپس نفرت، سپس بیتفاوتی، سپس استعفا و در نهایت پذیرش میرود.
مسیر معمولی از ویرانی به بصیرت با ترحم به خود آغاز میشود. سپس به خشم شدید، سپس نفرت، سپس بیتفاوتی، سپس استعفا و در نهایت پذیرش میرود.
پذیرش لزوماً بسته شدن بالغ بر کل دادرسی است. ممکن است در یک لحظه اتفاق بیفتد یا ممکن است کل زندگی فرد را ببرد. پذیرش به این معناست که فرد موقعیت را به طور کامل درک کرده است و درک کرده است که همسر مستعد "ماده انسانی" است (خواه یک تخلف جزئی یا یک تخلف جدی تر). تمایل کامل به بخشش بخش بزرگی از این پذیرش است. از این نظر مانند جام مقدس است، اما قابل دستیابی است.
آگاهی از خطاپذیری انسان و تمایل به بخشش آن می تواند از عذاب بزرگ ما در امان بماند...اگر اجازه دهیم.
زیارت <( کتاب شعر من)
همچنین ببینید: 9 دلیل احتمالی که هنوز در مورد سابق خود فکر می کنید >