فهرست مطالب
افسانه به ما می گوید که رادا وقتی عاشق کریشنا شد یک زن متاهل بود و وقتی او به ماتورا رفت قلبش شکست. آنها دیگر هرگز یکدیگر را ندیدند. بنابراین داستان در شمال هند اجرا می شود. بنگال زاویه دیگری با این داستان دارد. اما ما همچنین می دانیم که رادا و کریشنا جدایی ناپذیر بودند
در روستاهای بنگال، زنان آهنگ های آیان قوش را می خوانند. این مرد کی بود؟ کسی جز شوهر مسن تر و دلسوز رادا نیست. برخی می گویند او یک تاجر پشم بود و برای فروش اجناس خود به دور و بر سفر می کرد و عروس جوان دوست داشتنی خود را به سرپرستی مادر و خواهرانش سپرد.
رادا پس از ترک کریشنا زندگی تنهائی داشت
آنها همچنین می خوانند که چقدر زن شوهر نسبت به دختر وحشتناک و بی رحمانه بوده است. چگونه حتی گاهی او را کتک میزدند و همه چیزهایی را که پخته بود دور میریختند و بارها مجبورش میکردند همه چیز را دوباره بپزد.
تنها زمان «من» او زمانی بود که با دوستانش برای گرفتن آب از رودخانه رفت. و البته در آنجا با کریشنا جذاب ملاقات کرد. رادا بدون هیچ گونه مهربانی در زندگی اش، عاشق شد.
در سواحل یامونا، در قایق های رودخانه، در بیشه های جنگلی تلاش هایی صورت گرفت. هر وقت کریشنا فلوت مسحورکنندهاش را مینواخت، رادا به ملاقات عشقش میدوید.
شایعهپردازان
البته، زبانها تکان میخوردند. برینداوان غیبت کرد. و مادر و خواهران آیان با کینه و نفرت کنار هم بودند. و هنگامی که آیان از یکی از خود بازگشتبسیاری از سفرها، او را به بیشهای فرستادند که رادا و کریشنا در آنجا با هم ملاقات میکردند.
آیان که نمیخواست از همسرش بدی بشنود، اما با تمسخر خواهرانش به تحقیق پرداخت، به بیشهای رفت و در آنجا رادا را با عبادت دید. پرستش کالی، خدای خانواده اش. بیصدا رفت و خانوادهاش را به خاطر ایجاد شک و تردید در مورد همسر بیگناهش مورد سرزنش قرار داد.
همچنین ببینید: آنچه اکانت اینستاگرام او درباره او به شما می گویدکریشنا برای محافظت از رادا شکل کالی را به خود گرفته بود.
اما پس از آن این بت به پایان رسید و کریشنا مجبور شد به ماتورا برود. فلوتش را رها کرد. او دیگر هرگز یک نت ننواخت... زندگی او به عنوان یک حاکم آغاز شد... فصل او در زندگی رادا به پایان رسید.
اما آیان؟ با نگاه کردن به همسر دل شکسته اش، حالا چه چیزی را باور می کند؟ رادا گریه کرد و چیزی از شوهرش دریغ نکرد. همه چیز را به او گفت. و مادر آیان اصرار داشت که همسر خیانتکارش را بیرون کند و دوباره ازدواج کند.
عشق یعنی پذیرش
او این کار را نکرد. آیان خواهران و مادرش را در روستایی دیگر اسکان داد. رادا و او زندگی جدیدی را با هم آغاز کردند. و شایعات ساکت شد.
در خانه جدیدش افتخاری برای رادا وجود داشت. آیان آنقدر از سفر دست کشید و همسرش را با عشق احاطه کرد. خنده در خانه بود، آوازها... و مدتی بعد صدای نیشخند بچه ها.
آیان قوش بدش نمی آمد که همسرش به او خیانت کرده باشد؟ آیا او اهمیتی نمیداد که همه میدانستند که او یک مرد شیطان صفت است؟
شاید میدانست.
اوانسان.
و داستان نشان داد که همسرش توسط یک خدا دوست داشته شده است.
و او نزد شوهرش بازگشت.
همچنین ببینید: 65 متن خنده دار برای جلب توجه او و وادار کردن او به شما پیامک کندشاید آیان فکر می کرد. برای مدتی….
اما او بیشتر به همسرش اهمیت میداد و برایش مهم بود که همسرش تکههای زندگیاش را با او برگرداند.
یک رابطه دوباره متولد شد
جایگاه رادا در دهکده ترمیم شد و آیان او را سرزنش نکرد، بلکه همه چیز را با لطافت و عشق پذیرفت.
و این احساس تازه به شوهرش، رادا را دوباره کامل کرد...
شمال هند می گوید که رادا خود را کشته است. پس از اینکه کریشنا او را ترک کرد. اما در بنگال، این منطقه مه آلود است. در اینجا آنها می گویند که رادا شادی دوباره با آیان پیدا کرد. و او زندگی کرد.
چقدر باید همسرش را دوست داشته باشد تا او را کاملاً درک کند.
به همین دلیل است که موسیقی فلوت هرگز در زندگی رادا از بین نرفت….