فهرست مطالب
شوهر عزیز،
من نمی دانم این مسائل مربوط به اعتماد از کجا می آید. چرا هر مردی که با او صحبت می کنم غاصب احتمالی صندلی شماست؟ اینکه هر عمل من چیزی بیش از آنچه هست تلقی می شود؟ چرا فکر می کنی من چیزها را از تو پنهان می کنم؟
چرا شوهر ناامنی هستی و به عشق من به تو شک می کنی؟ و اگر ناامن هستی، به جای دعوا با من، چرا آنقدر مرا با عشقت محو نمی کنی که مطمئن شوی هیچکس نمی تواند جای تو را بگیرد؟
هر وقت می گویی یک کلمه بد، هر بار که مرا دور می کنی، به من صدمه می زنی. و من این درد را در قلبم نگه می دارم. دعوا و آرایش هرگز آن را از بین نمی برد. درد مثل یک برج زیاد می شود. و در داخل آن برج، من میمانم.
و از داخل آن برج میجنگم و کلمات بدی میگویم که احساس میکنند به سمت شما سنگ پرتاب میشوند. کلماتی که مانند گلوله به نظر می رسند.
مسائل مربوط به اعتماد: سوء ظن شما مانند خنجر در قلب من است
آخرین باری را که دوست دخترم تماس گرفته بود را به خاطر دارید؟ او با صدای مردانه با من صحبت می کرد. این یک بازی بود که ما انجام می دادیم. و تو فکر کردی مرد دیگری است که با او صحبت می کنم. از من پرسیدی کی بود و من اسمش را گفتم و فکر کردی دروغ گفتم.
من به شما دروغ نگفتم. من هرگز. اما سوء ظن تو مانند خنجر در قلب من بود. می خواستی گزارش تماس های من را ببینی. من از نشان دادن آن به شما خودداری کردم. میدونی چرا بهت نشون ندادم؟ مننشان نداد چون میخواستم به من اعتماد کنی.
همچنین ببینید: چه اتفاقی برای مرد می افتد وقتی زنی کنار می کشد؟ فهرست واقعی 27 چیزمیخواستم به من اعتماد کنی چون میدانستم اشتباه نمیکنم. اگر هرگز مقصر بودم، ترجیح میدادم هر حادثهای را که در آن مقصر نبودم به شما ثابت کنم. مسائل اعتماد شما برای من آزاردهنده است و نمیخواهم همیشه در معرض حمله قرار بگیرم. انگار آن چند لحظه بی گناه تمام لحظاتی را که من واقعاً مقصر بودم پاک می کرد. اما من گناهکار زنا نیستم.
همچنین ببینید: احساس می کنید یک گزینه در یک رابطه هستید؟ 6 دلیل و 5 کار برای انجام دادناین به من نیست که سوء ظن شما را برطرف کنم
من مجبور نیستم هر سوء تفاهمی را که ممکن است به دلیل مسائل اعتمادی که دارید برطرف کنم. می دانم که هیچ کس نمی تواند جای تو را در زندگی من بگیرد. این برای من کافی است. و این باید برای شما کافی باشد.
شیمی ما دیوانه کننده است و شما هم این را خوب می دانید. حتی دعواهای ما آنقدر پرشور است که در مواقعی که اختلاف داریم، جنگیدن را به سکوت ترجیح می دهم. و وقتی می گویم طلاقت می دهم، این آخرین کاری است که می خواهم انجام دهم. این را می گویم چون صدمه دیده ام و نوعی لذت سادیستی باعث می شود این را بگویم و بیشتر آسیب ببینم.