ازدواج ما بدون عشق نبود، فقط بدون جنسیت

Julie Alexander 12-10-2023
Julie Alexander

(همانطور که به پولکیت واسودا گفته شد)

نه عزیزم، گفت

هیجانی آشنا احساس کردم که دستانم را دور کمرش حلقه کردم و برس زدم لبام به گردنش او با ناراحتی به چشمان من نگاه کرد، با عفت به من نوک زد و برگشت.

روزهایی که تمام بدنم از تنش جنسی گزگز می‌شد، مدت‌هاست گذشته بود. پس از هفت سال در یک رابطه تقریباً بدون جنسی، من تسلیم شدم. من هنوز او را دوست داشتم، آرزویش را داشتم و مانند روزهای پرمخاطره آغاز عاشقی، او را می خواستم. فقط چند هفته بعد از شروع قرار ملاقات، زندگی جنسی ما کم شده بود، تا اینکه سه ماه بعد از او التماس می کردم که با من عشق بورزد، مرا آنطور که می خواهد نگه دارد. اکنون، سالی یک یا دو بار رابطه جنسی بدی داشتیم.

ما عاشق یکدیگر بودیم، عمیقاً

ازدواج ما بدون عشق نبود، فقط بدون جنسیت. او من را از بسیاری جهات بسیار خوشحال کرد، اما فقدان دردناک رابطه جنسی مرا آزار داد. روزها به این فکر می‌کردم که چرا او مرا سکسی نمی‌داند. چیکار کرده بودم که خاموشش کنم؟ آیا او شخص دیگری را می دید؟ آیا او مخفیانه همجنس گرا بود یا لباس های متقابل می پوشید یا در فیلم های مستهجن پرهیز می کرد؟ چه کاری می‌توانم انجام دهم تا دوباره با او ارتباط برقرار کنم؟

من بارها سعی کرده‌ام در مورد خواسته‌هایش، خیال‌پردازی‌هایش، زندگی جنسی گذشته‌اش، امیدهایش به ما - تلاش‌های بیهوده برای پر کردن شکاف صمیمیت با او صحبت کنم. زندگی می کند. سرش را در دستانش می نشست و با ناامیدی به خودش پنجه می زد. او گفت که می‌خواهد ما صمیمی، حسی و درونی باشیمعشق. و من می خواستم او را باور کنم، به شدت می خواستم او را باور کنم، اما از نظر فیزیکی، ما با هم غریبه شده بودیم. می‌توانستم درد را در چشمانش ببینم، «خیلی وقت است، نمی‌دانم چگونه تو را لمس کنم. برای اینکه تو را دیگر در آغوش بگیرم."

همچنین ببینید: 8 نشانه ظریف ناامنی در یک رابطه

برای دنیا، ما زوج خوشبختی بودیم

دو فرزند زیبا داشتیم. برای دنیا، ما در اتاق خواب مشغول بودیم، اما در حقیقت، ازدواج ما با رنج و مشاجره در مورد رابطه جنسی همراه بود. فکر جدایی به ذهنم خطور کرد، اما عشق ما آنقدر قوی بود که نمی شد دور انداخت.

من Tinder را دانلود کردم اما هیچ یک از مردان جوان عشوه گر آنقدر علاقه مرا برانگیخت که به سمت راست بکشم. من حتی ژیگولوها را در نظر گرفتم - که می دانستند آنها بسیار فراوان و در دسترس هستند! اما متوجه شدم که مردی را که می‌خواستم داشتم – چرا او مرا نمی‌خواست؟ رابطه جنسی از ابتدای یک رابطه عالی تعجب آور بود که چگونه بسیاری از دوستان من در ازدواج های مشابه بدون جنسیت بودند. یکی رابطه ای داشت که به مبادله هدایایی که در کیوسک های فرودگاه خریداری می شد خلاصه می شد. دیگری قبل از اینکه مراقبت از کودک و استرس های حرفه ای زندگی جنسی او را از بین ببرد، یک ماه عسل چهار ساله شگفت انگیز داشته است. راه دیگری در یک رابطه توهین آمیز 15 ساله و مطمئناً مردش به او خیانت کرده است. به اشتراک گذاشتن داستان هایمان، درد و شوخی های خام در مورد زندگی های بدون جنسیتدوست دختر کاتارتیک بود.

همچنین ببینید: 9 نشانه قطعی عشق او واقعی نیست 9 نشانه قطعی عشق او واقعی نیست

چند ماه پس از شروع قرار ما، از شوهرم خواسته بودم به روانپزشک مراجعه کند. "من نیازی به دیدن کسی ندارم. من خودم می‌توانم این موضوع را حل کنم.» بالاخره پنج سال بعد، بعد از تهدید من به رفتن، او پیش مشاور جنسی رفت، سپس با هم به مشاوره ازدواج رفتیم. اگرچه کار نکرد و شوهرم هنوز نمی توانست عدم علاقه خود را به رابطه جنسی توضیح دهد، متوجه شدم که او تمایل بیشتری به صحبت کردن دارد.

چند ماه بعد، ما در حال انجام کارهایی بودیم. زمانی که با بازیگوشی به او نگاه کردم، فهرست‌ها را در یک دفترچه یادداشت می‌آورم، و در خفا امیدوار بودم که این به بحث دیگری و ساعت‌ها سکوت منجر نشود.

همه چیز در حال بررسی است

از او خواستم برخی چیزها را بنویسد. دلتنگ رابطه جنسی او پنج دقیقه وقت داشت.

او نامطمئن به نظر می رسید اما نوشت: «1. بر او فرود بیایید». "باشه، ادامه بده." وقتی هفت را تمام کرد، هفت چیز را نوشتم که از دست داده بودم. گفتم هفت تا دیگر بنویس. در حال حاضر چیزهایی که از دست داده بودیم خارج شده بودیم و در مورد چیزهایی که می خواستیم صحبت می کردیم. شروع کردیم به همکاری، کمک به هم، پیشنهاد دادن، سوال پرسیدن. وقتی کارمان تمام شد، یک لیست شماره 31 داشتیم. ماه رابطه جنسی ما. ما حتی یک زمان برنامه ریزی شده داشتیم.

روز بعد، انتظار به اندازه کافی پیش بازی بود. احساس خواستن و لذت بردن به وجد آمد و لحن ماه بعد را رقم زد. گاهی منتظر می‌ماندیم تا نوزادان در رختخواب باشند، اما اغلب به‌موقع مخفیانه می‌رفتیم تا این کار را انجام دهیمعمل در روز روزهایی بود که خسته بودیم و فقط حرف می زدیم اما مهم نبود. من مردم را داشتم و دوباره موجو خود را پیدا کرده بودیم.

Julie Alexander

ملیسا جونز یک متخصص روابط و درمانگر دارای مجوز با بیش از 10 سال تجربه است که به زوج ها و افراد کمک می کند تا رازهای روابط شادتر و سالم تر را رمزگشایی کنند. او دارای مدرک کارشناسی ارشد در ازدواج و خانواده درمانی است و در محیط های مختلفی از جمله کلینیک های بهداشت روان اجتماعی و مطب خصوصی کار کرده است. ملیسا مشتاق کمک به افراد برای ایجاد ارتباطات قوی تر با شرکای خود و دستیابی به شادی طولانی مدت در روابط خود است. او در اوقات فراغت خود از مطالعه، تمرین یوگا و گذراندن وقت با عزیزان خود لذت می برد. ملیسا امیدوار است از طریق وبلاگ خود، رمزگشایی شادتر، رابطه سالم تر، دانش و تجربه خود را با خوانندگان در سراسر جهان به اشتراک بگذارد و به آنها کمک کند عشق و ارتباط مورد نظر خود را پیدا کنند.