فهرست مطالب
هر کسی که حتی از راه دور با متون مقدس اساطیری ما آشنایی داشته باشد، می داند که شکونی کی بوده است. قمارباز نابغه و متفکر، که اغلب مغز متفکر جنگ حماسی کوروکشترا و رساندن یک پادشاهی قدرتمند به آستانه نابودی در نظر گرفته می شود. سوال باقی می ماند - چرا شکونی می خواست هستیپور را نابود کند؟ آیا به این دلیل بود که او میخواست انتقام بهاصطلاح رسوایی را که بهشما پیشنهاد مسابقه بین خواهرش و نوع بلینگ هاستیناپور را به خانوادهاش وارد کرد، بگیرد؟ آیا این انتقام بی عدالتی در حق خواهرش بود؟ یا این داستان چیز بیشتری داشت؟ بیایید دریابیم:
چرا شاکونی میخواست هستیناپور را نابود کند
داستانها جنبههای زیادی از جنگ کوروکشترا را نشان میدهند، که بخش بزرگی از حماسه را تشکیل میدهد که به طور گسترده به عنوان "Mahabharata" شناخته میشود. حتی می گویند که این نشانه پایان دواپرا و آغاز کالی یوگا بود. گفته می شود که دیو کالی در نهایت افراد ضعیف و بی گناه را طعمه خود می کند و راه هایی برای نفوذ در ذهن مردم پیدا می کند. با این حال، آن دیو آنتاگونیست اصلی داستان نبود. گفته می شود که شکونی تجسم دواپرا است. مهم نیست که داستان ها چه می گویند، همه ما می دانیم که در نهایت، این جنگ بین ذهن های شاکونی و کریشنا بود.
ذهن او معمایی است که ارزش کاوش را دارد. و در آن میتوان پاسخ این را پیدا کرد که چرا شکونی میخواست هستیناپور را نابود کند.
پاسخ به چراشکونی که میخواست هستیناپورا را نابود کند را میتوان به بیعدالتیای که در حق خانوادهاش انجام شد، ردیابی کرد. همچنین به این سؤال پاسخ می دهد که چرا شاکونی علیه کائوراواس بود:
1. هستیناپورا قدرت نظامی خود را در گندار به کار گرفت
گاندارا پادشاهی بسیار کوچکی بود که خطرات خود را در برگرفته بود. با این حال شاهزاده خانم آن، گانداری، زیبا و محبوب نیز بود. پادشاهی نیز مانند سایر پادشاهی ها چندان ثروتمند نبود. بنابراین وقتی بهشمای هستیناپورا با لشکری که موشها را به داخل سوراخهایشان میفرستد و خواستگاری گنداری را برای دریتارااشترا میفرستد، درهایش را میکوبید، حدس من این بود که آنها ترسیدند و از صمیم قلب این اتحادیه را پذیرفتند.
این اولین بذرهای نارضایتی را در قلب وارث ظاهری پادشاهی کاشت.
پس، آیا شکونی گانداری را دوست داشت؟ آیا او نذر کرد که هستیپور را به خاطر یک مسابقه ناعادلانه به زانو درآورد؟ این قسمت پایه و اساس اینکه چرا شکونی میخواست هستیپور را نابود کند.
2. Dhritarashtra تاج و تخت را به دست نیاورد
حتی بعد از همه این اتفاقات، شاکونی امیدوار بود. طبق قوانین خود آریاوارتا، دریتاراشترا پادشاه و گانداری ملکه خواهد بود. آیا شکونی آنقدر گانداری را دوست داشت که ضربه توهین آمیزی را که به همسر آینده اش وارد کرد را ببلعد؟ بله، به نظر می رسد شواهد کافی برای اشاره به این واقعیت وجود دارد.
هستیناپورا یک پادشاهی کاملاً قدرتمند و قوی بود. شکونی همیشه برای خواهرش لطیف داشت.او را بیش از هر چیز دوست داشت و هر کاری برایش انجام می داد. او پدرش را متقاعد کرد که گاندهری را با دریتارااشترا به ازدواج خود درآورد. آه، او آگاه بود که شاهزاده کورو نابینا است! اما او انتظار داشت که به عنوان پسر ارشد، در صف جانشینی اولین باشد. هنگامی که دریتاراشترا تاج و تخت را به دست گرفت، گانداری شوهرش را در همه چیز هدایت می کرد. او تبدیل به شخصیت قدرتمندی می شد، خواهرش.
همه رویاهای او زمانی که به هاستیناپورا آمدند و فهمیدند که پاندو به دلیل نابینایی دومی به جای دریتارااشترا پادشاه خواهد شد، نابود شدند. این باعث عصبانیت شکونی بی پایان شد. و این پاسخ شما به این است که چرا شکونی مقابل کائوراواس بود.
3. آنها خانواده شکونی را زندانی کردند
پدر و خواهر و برادر شکونی اعتراض کردند و به همین دلیل آنها را به زندان انداختند. او هم زندانی شد. زندان بانان به تمام خانواده غذای کافی برای یک نفر می دادند. شاه و شاهزادگان از گرسنگی مردند. بقیه مطمئن شدند که فقط او غذا می خورد. همه آنها جلوی چشم او مردند، پدرش به او قول داد که انتقام خواهد گرفت. این باعث شد که شکونی بخواهد هستیپور را نابود کند.
گانداری برای اینکه به خشم فزایندهاش دامن بزند، تصمیم گرفت تا پایان زندگی زناشویی خود را چشمبند ببندد و دلیلی را ذکر کند که اگر در نابینایی او سهیم نباشد، واقعاً چگونه او را درک میکند؟ (هر چند آن راشایعه شده است که او این کار را بیش از هر چیز دیگری برای مجازات کوروس انجام داده است. این قابل تفسیر است.) شکونی برای خواهرش احساس ترحم کرد و برای سرنوشت خواهرش مقصر بود.
چرا شکونی در هستیپور زندگی می کرد؟
هستیناپورا با لشکرشان نزد آنها آمده بود. آنها دست گاندهری را خواسته بودند و قول ازدواج او را با یک پادشاه داده بودند و حالا از قول خود سرپیچی کرده بودند. نفرت در دلش موج می زد. او توهین پادشاهی را که خود را بالاتر از همه می دانست به گانهارا فراموش نمی کرد. به همین دلیل شکونی مخالف کائوراواس بود.
او توهین پادشاهی را که خود را بالاتر از همه میدانست به گانهارا فراموش نمیکرد.
همچنین ببینید: وقتی همسرتان چیزهای آزاردهنده ای می گوید چگونه واکنش نشان دهید؟اگرچه نمیتوانست با استدلالهای ویدورا که صرفاً بر اساس بود مقابله کند. شاستراس ، او امیدوار بود که بهشما یا ساتیاواتی از آنها چشم پوشی کند و به وعده های خود عمل کند. افسوس که این اتفاق نیفتاد. نه، او اجازه نمی داد خواهرش به سرنوشت امبا دچار شود.
چرا شکونی در هستیپور زندگی می کرد؟ زیرا پس از مرگ پدر و برادرش، پایان دادن به کوروس تنها هدف زندگی او شد. شکونی با گرفتن چاقو به ران او ضربه زد که هر بار که راه می رفت لنگش می کرد تا به خود یادآوری کند که انتقامش کامل نبوده است. جنگ کوروکشترا نتیجه اعمال شیطانی و بازی های شیطانی او در ایجاد شکاف بین پانداواها و کائوراواها و برانگیختن دشمنی بود.بین پسرعموها.
بعد از جنگ مهابهارات چه اتفاقی برای شکونی افتاد؟
آنچه پس از جنگ مهابهارات برای شاکونی رخ داد، یکی از حقایق کمتر شناخته شده درباره این حاکم مکر و مکر گندار است. با توجه به روشی که شاکونی، دوریودانا و دیگر برادرزادههایش نه تنها همه چیز را از پانداواها دزدیدند، بلکه در بازی تاس به آنها توهین کردند، دومی قسم خورده بود که هر فردی را که در این رویداد خیانتکارانه شرکت میکرد، بکشد.
همچنین ببینید: 150 سوال حقیقت یا نوشیدنی: کمی سرگرم کننده، هیس، پیچ و خم و عاشقانه بچرخانیددر طول جنگ کوروکشترا، شاکونی موفق شد تا آخرین روز از پانداواها پیشی بگیرد. در هجدهمین روز جنگ، شکونی با سهادوا، کوچکترین و داناترین برادر از میان پنج برادر، رودررو شد. او میدانست که چرا شکونی میخواهد هستیپور را نابود کند.
به او گفت که انتقام توهین و بیعدالتی به خانوادهاش را گرفته است، ساهادوا از شکونی خواست که از مبارزه کنارهگیری کند و به پادشاهی خود بازگردد و هزینههای خود را خرج کند. روزها در آرامش باقی می ماند.
سخنان سحادوا شکونی را تحت تأثیر قرار داد و او از اعمال خود در طول سالها پشیمانی و پشیمانی واقعی نشان داد. با این حال شکونی که یک رزمنده بود می دانست تنها راه افتخارآمیز خروج از میدان جنگ یا پیروزی است یا شهادت. شکونی شروع به حمله به ساهادوا با تیر کرد و او را برای شرکت در یک دوئل به راه انداخت.
ساهادف پاسخ داد و پس از یک دعوای کوتاه سر شاکونی را برید.
آیا یک عمل عاشقانه با وجود نتیجه قابل توجیه است؟
انتخاب یکینمی تواند عاری از پیامد باشد. آیا شکونی گانداری را دوست داشت؟ البته این کار را کرد. اما آیا عشق او جنگ فاجعه باری را که به راه انداخت توجیه می کند؟ نه.
شکونی انتخاب های وحشتناکی انجام داد زیرا احساس می کرد به خواهرش توهین شده است. کارهایی که او به خاطر عشقش به گانداری انجام داد، نمود آشکاری از خشم کور بود. از تلاش برای سوزاندن شاهزادگان در قصر لاکی، از تن کردن یک ملکه در مقابل بزرگانش، فرستادن وارثان قانونی به تبعید، و سپس تقلب در تمام راه در نبرد، اقدامات او همچنان از کنترل خارج می شود. من معتقدم صدمه ناشی از حوادث هستیناپورا باعث شد که او در نهایت روانی شود.