فهرست مطالب
برای کسانی از شما که در میانه راه با این سریال پیش می آیند، خواندن قسمت اول را پیشنهاد می کنم. من و همسرم شوتا یک زوج کارگر مدرن هندی هستیم. ما همدیگر را دوست داریم و در زندگی بالا هستیم. ما با یک زوج، دوست صمیمی شاراد و همسرش سواتی، تعطیلات را در اوتی برنامه ریزی کردیم. آنها ناشناخته هستند، آنها بخشی تکراری از فانتزی و نقش آفرینی ما در رختخواب بوده اند. این داستان تعویض شریک است که باید آن را بخوانید.
(همانطور که به Saurabh Dalal گفته شد)
هجوم آدرنالین در نوسان!
چند روز بعد در یک گردباد ناپدید شدند، زیرا ما بسته بندی خود را تکمیل می کردیم و با همسرم هماهنگ می کردیم تا از شاهزاده خانم کوچکمان مراقبت کنیم. روز قبل از پرواز در خانه تنها بودیم. لپ تاپم را بیرون آوردم و نشستیم تا نمایه خود را در همان سایت مبادله شریکی که شاراد ساخته بود، بسازیم.
برای خواندن اینجا را کلیک کنید: 8 نکته که باید در مورد تاب خوردن بدانید.
این سایت ما را بر آن داشت تا آنچه را که در یک زن و شوهر به دنبال آن بودیم شرح دهیم. زمانی که شوتا در توصیف سیلوستر استالونه از دلش می خندید و من یک آنجلینا جولی را که شبیه آنجلینا جولی بود در حالی که آن را تایپ می کردیم تجسم می کردم. ما نمایه خود را ذخیره کردیم و شوتا شروع به مرور پروفایل های دیگر کرد، "خدای من، این دنیای خودش است. به تصاویر این زوج نگاه کنید.» پروفایلهایی که مرور میکردیم او را تحریک میکردند، چون نفسش تند میشد و دستهایش پشتم را ماساژ میداد. ما فانتزی داشتیممبادله زن و شوهر.
برای خواندن زندگی جنسی فانتزی او اینجا را کلیک کنید.
سکس در متن
پینگ! ناگهان پیامی از یک آیدی به نام sweet_couple روی صفحه ظاهر شد. "سلام! ASL لطفا؟" شوتا گیج به من نگاه کرد. "آنها چه میخواهند؟ ASL چیست؟» شانه بالا انداختم. به نظر می رسید که در میان سوینگرها یک کلمه رمز است. "ASL چیست؟" شوتا را تایپ کرد. "محل جنسیت سن" پاسخ آمد. حالا بیشتر گیج شدیم. سن و جنس چه کسی را باید تایپ کنیم؟ مال من یا او؟ شوتا پاسخ داد: «ما یک زوج هستیم. تو؟» "ما هم همینطور. M34 F32 بمبئی. ما فهمیدیم و پاسخ دادیم: "M30 F27 Mumbai." "عالی! چه کار میکنی؟" sweet_couple پاسخ داد.
برای خواندن اینجا را کلیک کنید: 7 نکته که قبل از شروع سبک زندگی مبادله باید به خاطر بسپارید.
همچنین ببینید: آیا می توانید بدون ملاقات با شخصی آنلاین عاشق او شوید؟ همسر شوهر را متقاعد می کند که به عنوان...لطفاً جاوا اسکریپت را فعال کنید
زن شوهر را متقاعد می کند که در حین سفر به دور دنیا برقصداین شروع یک سری پیام در مورد آنچه ما به دنبال آن بودیم، شد. باتجربه بودیم یا نه، جایی برای ملاقات داشتیم، آیا برای یک جلسه معمولی آماده بودیم و غیره. ما نمی دانستیم که زوجی که در هند با هم مبادله می کنند تا این حد سازماندهی شده بودند. اینجا را کلیک کنید تا بخوانید: همسر من یک معتاد جنسی است.
خیلی از اختصارات و اصطلاحات جدید وجود داشت که با ارسال پیام ها به این طرف و آن طرف با آنها آشنا شدیم. ASL، SRSP، SWAP، RP، Bulls، Unicorns ... این یک بازی کاملاً جدید بود. داشت دیر می شد. ما پس از قول به sweet_couple که به زودی با هم تماس خواهیم گرفت، امضا کردیم.
سفر شروع می شود
صبح روز بعد، در فرودگاه، وقتی همدیگر را در آغوش گرفتیم، بین ما چهار نفر شیمی متفاوتی وجود داشت. سواتی یک تاپ و دامن رنگارنگ پوشیده بود. نمیتوانستم نگاهی به اندام بینقص او ندزدم. معمولاً هر وقت ملاقات می کنیم از او تعریف می کنم. اما امروز زبانم بسته بود. شوتا وقتی وارد اتاقمان در استراحتگاه شدیم، گفت: "او داغ به نظر می رسید." میدونستم منظورش کیه "بنابراین، آیا شما آماده هستید که اگر اتفاقی بیفتد، ادامه دهید؟" بی تعارف پرسیدم "نمیدونم. شما هستید؟" او مخالفت کرد. هیچ کدام از ما پاسخ ندادیم، اما هر دو میدانستیم که این سفر متفاوت است.
پیامی از شاراد روی موبایلم ظاهر شد، "بیا ساعت 7 عصر در سالن همدیگر را ببینیم." من برایش یک قدردانی فرستادم. دوباره پینگ زد، "BTW، آیا آن نمایه را در The Adult Hub ایجاد کردی؟" لبخندی زدم و دومین علامت شست و یک شکلک فرستادم. در جواب یک شکلک بزرگ گرفتم. هر دوی ما می دانستیم که اکنون در یک طول موج هستیم. بازی در جریان بود.
برای مشاهده 15 روش برای جلب رضایت زن خود در رختخواب اینجا را کلیک کنید.
رقص شروع میشود
ما تازه کوکتلهایمان را سفارش داده بودیم که شاراد و سواتی وارد شدند. وقتی او را محکمتر و طولانیتر از حد معمول بغل کردم، گونههایش صورتی شد. ما به طور کلی چت میکردیم که ناگهان شارد گفت: «پس چطور از وبسایت خوشت آمد؟» شوتا حتی قبل از اینکه بتوانم به پاسخ مناسب فکر کنم با صدای بلند گفت: «اوه، این یک دنیای کاملاً جدید است. که توپ را به حرکت درآورد. به زودی، ماداشتیم می خندیدیم و در مورد پروفایل هایی که در آنجا دیدیم بحث می کردیم. با گذشت عصر، برق بین ما قابل لمس بود. میتوانستم میل را در چشمان سواتی بخوانم و مطمئن هستم که او میتواند آن را در چشمان من ببیند. هر چهار نفر می دانستیم که فقط یک راه وجود دارد که این عصر تمام شود. در تخت خواب. و برای دو نفر از چهار نفر، احتمالاً در تخت های اتاق ما نیستند.
برای خواندن این داستان اعتراف اینجا را کلیک کنید: من BDSM را امتحان کردم و این اتفاق افتاد.
برای خواندن این اعتراف جنسی اینجا را کلیک کنید: من بهترین دوست شوهرم را می خواستم.
رقص شروع شد و به زودی با شرکای یکدیگر می رقصیدیم. طبیعی به نظر می رسید. در حالی که با یک شماره آهسته می رقصیدیم، نمی توانستم از سواتی بپرسم: «آیا مرا دوست داری؟» "البته، ما چهار نفر بهترین دوستان هستیم، درست است؟" او با نگاه کردن به چشمان من پاسخ داد. «نه، اینطور نیست. منظورم این بود که آیا شما به من علاقه دارید؟" چشمانش را پایین انداخت و لبخند زد. من احساس خوشحالی کردم.
بندم را روی دستش سفت کردم. او با فشار دادن به عقب پاسخ داد. هر دو در اوج قرار داشتیم انگار در اولین قرارمان بودیم. او را نزدیکتر کشیدم و به اتاق نگاه کردم و بهترین دوستم را دیدم که سرش را روی گردن همسرم گذاشته بود.
حتی در آن نور کم، میتوانستم ببینم که بدنهای آنها نسبت به سایر شرکای رقص به هم نزدیکتر است. طبقه.
ما به سختی می رقصیدیم یا تا آخر شب با همسرانمان می نشستیم. وقتی بالاخره به سمت اتاقهایمان رفتیم، هنوز دستان همدیگر را گرفته بوددست های همسر کلید اتاقم را کشیدم و قفل در باز شد. لحظه حقیقت اینجا بود. تردید داشتم.
برای خواندن اعترافات 7 زوجی که در فضای باز رابطه جنسی داشتند، اینجا را کلیک کنید.
همچنین ببینید: 11 راه برای متوقف کردن وسواس نسبت به دیگراندر باز می شود
شاراد در حالی که دستان شوتا را گرفته بود و با لحنی یادآور اتاقش را باز کرد یکی از شرورهای فیلم هندی از او پرسید: "متوجه اگر همسرت را برای مدتی قرض بگیرم؟" با شیطنت پاسخ دادم: «به هیچ وجه تا زمانی که با این خانم زیبا اینجا وقت می گذرانم.
او در حالی که شوتا در دوش وارد اتاقش میشد، غافلگیر شد و حتی به خود زحمت جواب نداد. وقتی در پشت سر دو نفر بسته شد، دوباره به سواتی نگاه کردم. او به چشمان من نگاه کرد. "آیا قرار است تمام شب را بیرون از اتاق بایستیم؟" او پرسید. در را فشار دادم و با هم وارد شدیم. دستور کار مبادله شرکای ما کامل شد.
بعد چه اتفاقی افتاد؟ اینجا را بخوانید
3>>