فهرست مطالب
من همیشه این خیال را داشتم: من روی ملحفه های سفید دراز کشیده ام با لباسی از ساتن سفید با یک لیوان کریستالی اسکاچ در یک دست و یک سیگار وارداتی در دست دیگر. ارگاسمی که دقایقی قبل داشتم به صورتم درخششی ملکوتی بخشیده است و مردی که در کنار من می خوابد همانی است که در رویاهایتان آرزو می کنید. تنها مشکل در این تصویر تقریباً عالی این است که او همه مال من نیست. او متاهل است و بر سرنوشت حرفه ای من کنترل دارد و این یک رابطه با رئیس من است.
(همانطور که به شانایا آگاروال گفته شد) به عنوان یک رابطه عاطفی با رئیسم شروع شد
من همیشه اینجوری طرفدار بودم. با داشتن مدرک MBA از یک موسسه برتر، زمانی که برای یک شرکت شرکتی برتر در مصاحبه دانشگاه انتخاب شدم، مسلم بود که داستان موفقیت من تازه شروع شده بود.
دو هفته بعد به یک آسیب پذیر عاطفی پیوستم. دختر جوان عزادار که نمی تواند در بیشتر جلسات و برگه های اکسل تمرکز کند. همکارانم اغلب پشت سر من در مورد ناتوانیهایم و بسته حقوقی که به خانه میبردم صحبت میکردند.
همچنین ببینید: 8 نشانه نارسیستی پنهان و نحوه واکنش شمامطالعه مرتبط : رایجترین دروغهایی که زنان در مورد مردان باور میکنند چیست؟
آنها از من رنجیده بودند و ناامیدانه سعی می کردم خود را از تاریکی بیرون بیاورم که رئیسم به کمکم آمد.
یک جلسه قهوه با او همه چیز را تغییر داد. او به من گفت آنچه که من درگیر آن هستم طبیعی است. کنار آمدن با مرگ ناگهانی والدین سخت است. او رفته بوداز طریق همان زمانی که پدرش را از دست داد. او یک سال تمام افسرده بود و حتی ترفیع خود را نیز از دست داده بود.
آن موقع نمی دانستم که یک پیوند ساده به خاطر از دست دادن یکی از عزیزانم شروع یک رابطه عاطفی با رئیسم خواهد بود.
این در نهایت به رابطه با رئیس متاهل من تبدیل شد
او همیشه می گفت هیچ چیز در ازدواج او اشتباه نبود. دو تا بچه دوست داشتنی سفرهای خارجی و عکس های شاد در فیسبوک. اما با این حال، او نیاز داشت تا آخر شب در واتس اپ با من چت کند.
از او پرسیدم، "آیا همسرت بدش نمیآید که شبها تا دیروقت چت کنی؟"
"ما در اتاقهای جداگانه میخوابیم." از این احساس گناه که تا دیر وقت با او صحبت می کردم و در رختخواب درباره او خیال پردازی می کردم، دور شوید. من دیگر هیچ وقت در مورد همسرش نپرسیدم و او هم صحبتی نکرد. اگرچه، بچه ها اغلب در گفتگوهای ما حضور داشتند.
رابطه با رئیسم به من کمک کرد تا در غم و اندوهم باشم
به سرعت شروع کردم به تمرکز روی کارم و زمزمه های تند و زننده پیرامون حقوق چاقم. متوقف شد. اگرچه به زودی مجموعه جدیدی از زمزمه ها در مورد یک رابطه فرضی با رئیس من شروع شد. اما من هرگز اذیت نکردم زیرا حاضر نبودم آنچه را که به دست آورده بودم از دست بدهم.
مکالمات، قهوهبازیها و فیلمها به من کمک کردند تا ذهنم را از دست دادن خود دور کنم. من به یک شهر جدید نقل مکان کرده بودم و تنها بودم.
همچنین ببینید: پس به نظر شما قرار گرفتن با استندآپ کمدین ها سرگرم کننده است؟دهانش باز بود و خروپف خفیفی از بینی اش خارج شد. فقط برگشتم و بوسیدمشبدون فکر دوم چشمانش را باز کرد و مرا بوسید. سپس بوسه به سرعت تبدیل به آتش سوزی شد که باید تغذیه می شد. ما عاشقانه دیوانه وار انجام دادیم.
رابطه من با رئیسم ادامه دارد
من 24 سال دارم و او 36 سال. می ترسم فکر کنم اگر همسرش بفهمد چه اتفاقی می افتد و من حتی از او نپرسیده ام که آیا به آینده ای برای رابطه ما فکر کرده است یا خیر. احتمالاً می ترسم که بگوید هیچ راهی وجود ندارد که بتوانیم با هم باشیم و من دوباره در غمی که تازه از آن بیرون آمده ام غرق شوم. بنابراین رابطه من با رئیسم ادامه دارد.
ما در آپارتمانم همدیگر را ملاقات میکنیم و روی ملحفههای گلدار سفیدم عشقی دیوانهوار برقرار میکنیم و بعد از دوش گرفتن، با لباس ساتن سفیدم قدم میزنم و او مرا تماشا میکند.
ما به سفرهای پیادهروی به سنداکفو میرویم. و تعطیلات در بانکوک و دبی. نمیدانم شهوت خالص ما را به هم پیوند میدهد یا عشق هم وجود دارد.
میدانم که از نظر عاطفی به او وابسته هستم اما احساسات او به همسر، فرزندان و مادرش نیز سرایت میکند.
نحوه برخورد من با رابطه با رئیسم
خب به این دلیل که زیاد فکر نمی کنم. وضعیت دشوار است و فکر کردن به آن میتواند منجر به شبهای بیخوابی شود. امیدوارم سرنوشت بداند ما به کجا می رویم. در حال حاضر، من برای ترفیع خود آماده هستم و رئیس می گوید که نام من را توصیه کرده است.
فقط امیدوارم زمزمه های پشت سر در دفتر به این معنا نباشد که "جوجه ترفیع گرفت چون با رئیس می خوابد."
اما آیا برایم مهم است؟نه!
>