فهرست مطالب
آیا خود را «پسر کامل» یافتهاید اما متوجه علائمی شدهاید که او نسبت به زن دیگری احساس دارد؟ آیا او همه کارهای درست را برای شما انجام می دهد، اما چیزی در مورد رابطه به نظر می رسد؟ او سعی می کند مرد خوبی باشد زیرا به شما اهمیت می دهد، اما می توانید احساس کنید که ذهن و قلب او معمولاً در جای دیگری مشغول است.
"آیا او شخص دیگری را می بیند؟"، این سوال ممکن است بیش از حد در ذهن شما حلقه بزند. چند بار در روز اگر احساس می کنید که رابطه شما ممکن است در سنگلاخ باشد. وقتی دوست پسر شما دختر دیگری را دوست دارد چه باید کرد؟ خوب، تمام احترام خود را جمع کنید و مستقیماً از در بیرون بروید.
وقتی دوست پسر شما عاشق شخص دیگری است
اگر متوجه علائمی هستید که او به شخص دیگری علاقه دارد، واقعاً هیچ چیز وجود ندارد. دلخراش تر چه متوجه شوید که حواس او در وسط مکالمه پرت می شود، اضطراب پیامک نشان می دهد، یا احساس می کنید که رابطه جنسی دیگر چندان خوب نیست، ممکن است مشکلی وجود داشته باشد. نشانه هایی باشد که او نسبت به زن دیگری احساس دارد. در حالی که ما نمی توانیم کسی را به خاطر کسی که دوستش دارد سرزنش کنیم، اگر او به شما خیانت کند دائما نگران خواهید بود.
دوست پسر من به زن دیگری علاقه دارد
بهانه ای وجود ندارد برای ساختن زمانی که دوست پسر شما عاشق شخص دیگری است. این گزارش را بخوانید که چگونه یک زن جوان متوجه شد که دوست پسرش به شخص دیگری علاقه دارد و چگونهکه دیدگاه او را در مورد رابطه اش تغییر داد.
رینا با رون در یک سایت دوستیابی آشنا شده بود. پاسخ دادن به چند سوال خنده دار دوستیابی آنلاین و این دو کاملاً در یک دیگر بودند. آنها بلافاصله با هم برخورد کردند، دو بار ملاقات کردند و همچنین مکالمههای سرگرمکننده و سرگرمکننده زیادی روی تلفن داشتند. رینا مشتاقانه منتظر پیام های او بود و دائماً تلفنش را چک می کرد. این سومین قرار آنها بود.
رینا وسط شام با رون بود. این یک شام شیرین و پر کالری بود و شرابی که به سرعت آن را می بلعید. رینا در حالی که چشمانش صورت خوش تیپ او را نوازش می کرد، بی صدا با خود فریاد زد: "این پسر برای من است." کفش هایش را از زیر میز بیرون آورد و متوجه شد که پاهایش فقط یک اینچ با او فاصله دارند. او نیشخندی زد: "مگر برای راحتی پاهایت خیلی نزدیک نیست؟"
و لبخند شیرینی زد و تنها گودی خود را نشان داد و پنجابی بودن اولین فکری که به ذهن رینا خطور کرد و به چهره زیبایش رفت این بود "<4">Hai main mar java! ”
و بعد گوشیش زنگ خورد. خلق و خوی ناامید او به نگرانی تبدیل شد. "من باید بروم، بچه در حال بیرون آمدن است و رزی بسیار نگران است که تنها باشد و سمیر در سفر است."
رینا آهی کشید و سعی کرد بزرگوار به نظر برسد، اگرچه در واقعیت می توانست او را بکشد. ضربان قلبش که زیر بلوزش با هیجان احساس می کرد به زیر نرمال رسید. او احساس می کرد که اگر ضربان قلبش زیر نظر گرفته شود، اکنون یک خط مستقیم خواهد بود. رونبا پیشخدمت تماس گرفت و صورت حساب را خواست. رینا با عصبانیت گفت که پرداخت خواهد کرد و رون سپاسگزار با عجله از آنجا خارج شد.
اما یک مشکل وجود داشت - نشانه هایی که او عاشق شخص دیگری است
رینا یک زن حرفه ای موفق در اواسط 30 سالگی بود و هنوز مجرد. او در طول راه قورباغه های زیادی را بوسیده بود به امید اینکه تبدیل به شاهزاده های جذاب شوند، اما قورباغه هایی باقی ماندند که آرزو می کرد در طول دوران مدرسه اش آن را تشریح می کرد.
سپس با رون ملاقات کرد و جرقه های فراوانی به پرواز درآمدند و او را به درستی فراگرفتند و از آن لذت برد. آنها رون مجرد بود و به سختی می توان از خانواده ای صحبت کرد، که رینا را بسیار خوشحال کرد. او فکر می کرد که برای ادای احترام به مومیجی و دادیجی خیلی پیر شده است.
اما همه چیزهای خوب با یک شکار همراه هستند. من متوجه علائمی شدم که او نسبت به زن دیگری احساس دارد. آیا او عاشق شخص دیگری شده بود؟
رون با یک زوج بسیار دوستانه بود، Puris با یک دختر کوچک. او اغلب برای آنها پرستاری می کرد. آقای سامیر پوری همیشه برای کار به سفر می رفت و خانم رزی پوری نمی توانست به تنهایی کار کند. یا بچه داشت بیرون میآورد یا رزی حملات شدید اضطراب داشت و او به رون زنگ میزد. و رون همیشه پشت سر آنها بود.
رینا از طریق دندانهای ساییده شده از او می پرسید و سعی می کرد صدایش را تا دسی بل معقول کنترل کند: "مادر رزی و مادرشوهرش همینطور اندکی فاصله دارند. . چرا به آنها زنگ نمی زند؟ و وقتی تو با من هستی چگونه دچار اضطراب می شود؟آیا او اضطراب خود را از روی وصیت نامه می نامد، "اضطراب عزیز، زود بیا چون رون و رینا با هم هستند"؟"
"او مثل شما نیست، می دانید"
رون گفت: "باید او را ملاقات کنی. او یک بچه شیرین ساده در اوایل 30 سالگی است. او مثل شما نیست، یک زن شاغل و باهوش، و هیچ دوگانگی در خود ندارد، هرگز کار نکرده است. او به تازگی وبلاگ نویسی را شروع کرده است و بسیار روحانی است.
رینا با عصبانیت گفت: «بنابراین حالا کار من به اندازه ناخن سخت شده است.
"نه، نه! منظورم این بود...» رون سرخ شده بود و لکنت زبان داشت و سعی می کرد عذرخواهی کند.
او بعداً به رینا زنگ زد اما رینا تماس او را نگرفت و اخم کرده بود. اگرچه او عبوس بود، اما با یک ذره بین و یک شانه دندانه ظریف در شبکه های اجتماعی او و رزی می گشت. او متوجه شد که او از همه زبالههایی که در FB یا Insta پست میکرد خوشش نیامده است.
او چیزهای شوخآمیز خندهدار را از اینترنت کپی میکرد و آنها را بهعنوان سخنان حکیمانهاش منتشر میکرد. آن کشف مثل مرهم برای روح سوخته او بود. او احساس حسادت می کرد و به یک زن ناامن تبدیل می شد. بنابراین بعد از یک هفته انتظار، بعدازظهر شنبه با او تماس گرفت و امیدوار بود که از شنیدن صدای او خوشحال شود. ناله و گریه مداوم در پس زمینه وجود داشت.
"کجایی؟" او با عصبانیت پرسید.
"امروز تولد نوزاد است و او کولیک دارد، بنابراین تصمیم گرفتم کمک کنم."
"اما این یک مهمانی کودکانه است، زودتر تمام می شود. بنابراینبیایید بعد از شام برای نوشیدنی همدیگر را ببینیم."
او گفت: "بله"، "به نظر خوب است." پس اگر دیر شد، بیایید به این فرصت بدهیم
همچنین ببینید: بمباران عشق خودشیفته: چرخه سوء استفاده، نمونه و amp; راهنمای تفصیلیاو دیر زنگ زد، ساعت 10:30، اما رینا دعوا نکرد. آنها موافقت کردند که در یک بار نزدیک همدیگر را ببینند.
پیراهن رون بقایایی از کیک شکلاتی روی آن بود. رینا فقط نگاهش را به دور انداخت. جو محدود بود اما رینا فکر می کرد بعد از یک یا دو نوشیدنی خوب می شود. اما رون به نظر مشغول بود و مثل همیشه تلفن زنگ خورد.
رینا آهی کشید: «بردار».
او هفته سختی را پشت سر گذاشته بود و میخواست هرچه از آخر هفته باقی مانده بود آرام باشد.<0 رون گفت: "باشه، باشه." از رینا پرسید: "آیا او دوباره اضطراب دارد، شوهرش کجاست یا نوزاد کولیکی دارد؟"
او گفت: "نه." "رزی می گفت که بچه خواب است و او و سامیر پوری دوست دارند برای نوشیدنی بیرون بروند و می خواهند به ما بپیوندند." رینا گفت: "نه، اصلاً، من هنوز آماده نیستم." برای ملاقات با آنها" و پا به بیرون زدند.
رینا و رون تقریباً نزدیک یکدیگر زندگی می کردند. او اغلب با او برخورد می کرد و به جز یک "سلام" سرد، سعی نکرد وصل شود. او با او تماس گرفت و به او پیام داد اما از آنجایی که او پاسخ نداد، منصرف شد.
یک بعدازظهر بارانی، او دوباره تلاش کرد
یک بعد از ظهر یکشنبه بارانی بود که رینا سعی می کرد او را باز کند. چتر وزش باد غافلش کرد و چتر از دستش پرید.برخی رومئو در کنار جاده چاتری اودی را خواند. رون قبل از اینکه بتواند نگاه کثیفی به او بیندازد، چتر را گرفت و با شکوفایی آن را باز کرد و گفت: "خانم در خدمتم."
رینا علیرغم خودش خندید.
"قهوه؟" او پرسید.
او پاسخ داد: "بله." او قصد داشت برای مانیکور برود، اما فکر کرد " بها من جای فقط ناخن، بگذار با او گفتگوی صمیمانه داشته باشم."
او از رون پرسید که آیا او از رزی خوشش می آید یا خیر 1>
«نه، به این شکل نیست. من دوست بسیار خوبی هستم."
"ران، اگر مراقب نباشی، در نهایت بهای عاطفی هنگفتی می پردازی. او دستکاری است. او یک شوهر، یک بچه دارد. و تو چی هستی فقط یک پرکننده یا یک پرستار بچه بدون دستمزد؟»
رون قرمز و قرمزتر شد تا جایی که شبیه گوجهفرنگی شد، در آن لحظه رینا احساس کرد او را له کرده و بهعنوان سس کچاپ با پاکورهایش میخورد.
«چی هستند. تو رفتی، کسی نیست که به خودت زنگ بزنی. آیا نمی خواهید کسی به شما زنگ بزند؟ داشتن یک فرد صمیمی و می توانید به کسی نشان دهید که به او اهمیت می دهید؟
رون ساکت شد. قهوه تمام شده بود، وقت ناهار بود و آن همه نصیحت و آشفتگی عاطفی رینا را از خوردن دو نان پنیر با مرغ کره ای منصرف نکرد و او خوشحال شد که متوجه شد رون چهار نان خورده است. رون فقط به غذا خوردن ادامه داد و سکوت محتاطانه ای داشت.
او می خواست کیک را بخورد و آن را هم بخورد
برای رون، رینا متوجه شد که او مادر مهربانی بود که هرگز کنترلش را نداشت.و رزی دختر عاطفی ظریفی بود که او به عنوان دوست دختر می خواست. کسی که میتوانست از او مراقبت کند، در آغوشش ببندد، که هرگز چیزی را زیر سوال نبرد.
"چرا در سایت دوستیابی هستید؟" از رینا پرسید: «وقتی بند ناف نامرئی داری؟»
رون فقط گفت: «نمیفهمی.» رینا گفت: «نمیتوانم، من او را دستکاری میکنم. رینا مانند پیشگویی که به ژولیوس سزار گفت: "مراقب ماه مارس باش" گفت: "حرفهای من را علامت گذاری کنید، او برای شما بیش از حد حیله گر است." جز اینکه یک تی شرت کهنه و شلوار گرمکن پوشیده بود.
او می دانست که به نظر نامرتب به نظر می رسد، و با هر ذره وقاری که احساس می کرد ترک کرده است، رینا با عصبانیت از خروج پر سر و صدا خارج شد.
زندگی اینطور نبود. تغییر دادن؛ رون هنوز برای رزی نقش پرستار بازی می کرد و همیشه در خدمت او بود، اما همچنان مایل بود به pallu رینا برگردد، اگرچه رینا هرگز ساری نپوشید. رینا طعمه را گاز نگرفت. او به سایتهای دوستیابی بازگشته است و نمیداند چه زمانی رون کمی حس پیدا میکند.
پرسشهای متداول
1. اگر دوست پسرتان دختر دیگری را دوست داشته باشد، چه میکنید؟اگر نشانههایی میبینید که او عاشق شخص دیگری است، به جای اینکه بنشینید و اجازه دهید همه چیز آشکار شود، باید سریع کاری انجام دهید. کمی شجاعت جمع کنید، با او صحبت کنید و گفتگوی صریح داشته باشید. اگر تصمیم گرفت با شما باشد، یک فرصت به او بدهید اما مراقب رفتارهای مشکوک دیگری باشید. اگر بیش از حد روی شخص دیگری سرمایه گذاری کرده باشد و حاضر به انجام آن نباشدکار کنید، پس باید دست از تلاش بردارید و از رابطه خارج شوید.
2. آیا اگر دوست پسر شما دختر دیگری را دوست داشته باشد، خیانت است؟ما انسان هستیم و گاهی اوقات کمی از خط خارج می شویم. اما تا زمانی که متوجه شویم چه چیزی اشتباه است و به زودی اصلاحات را انجام دهیم، همه چیز می تواند خوب باشد. اگر علائمی را می بینید که او نسبت به زن دیگری احساس دارد و اگر به وضوح به آنها عمل می کند، باید با او صحبت کنید و از او بخواهید که تصمیم قاطعی بگیرد. زیرا ممکن است خیلی سریع به تقلب زشت تبدیل شود. 1>
همچنین ببینید: 15 نقل قول از صمیم قلب آیا شما با من ازدواج خواهید کرد برای پیشنهاد ایده آل