عشق بدون آینده، اما اشکالی ندارد

Julie Alexander 12-10-2023
Julie Alexander

زندگی غیرقابل پیش بینی است. زمانی که انتظارش را ندارید چیزی را که بیشتر منتظرش هستید را ارائه می دهد. احتمالاً این راهی است که کیهان ما را غافلگیر می کند و به ما شادی می بخشد. ممکن است امروز شادترین و دوست داشتنی ترین فرد باشید، اما در آینده ممکن است هیچ عشقی در انتظار شما نباشد. شناخته شده است که زندگی زمانی که اصلاً انتظارش را ندارید، توپ های منحنی را پرتاب می کند.

همچنین ببینید: بهترین ایده های جشن طلاق - جشن طلاق

گاهی اوقات ما خود را در موقعیت هایی می یابیم، به طور خاص در روابطی که آینده ای ندارند، اما در آن لحظات، آنچه شما دارید به نظر کافی است. مثل اینکه به هیچ چیز دیگری نیاز ندارید و نمی خواهید در مورد مرحله بعدی منطقی فکر کنید. شما فقط می خواهید در لحظه زندگی کنید زیرا با آن شخص راضی هستید. آیا تا به حال چنین احساسی داشته اید؟

همچنین ببینید: 18 نقل قول شهودی که به شما کمک می کند به غرایز خود اعتماد کنید

عشق بدون نگرانی در مورد آینده

از کجا می توان فهمید که همسرش، شریک کامل آنها، رویای آنها به حقیقت می پیوندد؟ ای کاش برنامه هایی برای این منظور وجود داشت. فیلم‌ها، کتاب‌ها و آهنگ‌های عاشقانه بی‌پایان این ایده را در مورد فردی عالی که برای شما در نظر گرفته شده، در مغز ما نصب می‌کنند. اگر حتی یک سال پیش از من می پرسیدید که آیا واقعا چنین احساسی وجود داشت یا خیر، می خندیدم.

برای من، عشق هیچ معنایی نداشت. من تصویر روشنی از آینده در ذهنم داشتم – یک همسر ایده آل پیدا می کردم و خانواده ای تشکیل می دادم در حالی که بین کار و زندگی خانگی خود تعادل برقرار می کردم. و اگر در آینده هیچ عشقی در چشم نبود، من را نگران نمی کرد زیرا از ابتدا هرگز به این چیزها علاقه نداشتم. اما این بودبه شدت تغییر می کند.

چیزی شبیه عشق در نگاه اول

همه چیز از زمانی شروع شد که من برای استادم آماده می شدم. سر کلاس یکی دو بار چشممان به هم رسید و خوشی های همیشگی را رد و بدل کردیم. به زودی کلاس های آمادگی به پایان رسید و من پشیمان شده بودم که دیگر هرگز او را نخواهم دید.

من معتقدم که ما در بازی زندگی فقط یک عروسک خیمه شب بازی هستیم و همه چیز از قبل نوشته شده است. به همین دلیل، زمانی که بعد از حدود پنج ماه، درخواست دوستی از او در فیس بوک دریافت کردم، شروع کردم به فکر کردن که آیا قرار است ما باشیم یا چیز دیگری برای ما وجود دارد، چیزی بیشتر از یک رابطه احمقانه و بدون آینده.

نمی‌توانستم باور کنم که این واقعاً اتفاق می‌افتد، آرام آرام علائم شیمی بین دو نفر را تشخیص دادم و مکالمات ما بیشتر شد. او در آن زمان زندگی در شهر دیگری را آغاز کرده بود و من به مکان دیگری نقل مکان کرده بودم، اما گفتگوهای بی پایان ما آن را جبران کرد. گاهی اوقات بدون اینکه کسی بفهمد برای یک سفر یک روزه به شهر او پرواز می کردم.

سپس، یک روز، او بالاخره بمب را رها کرد و قلب من به میلیون ها قطعه شکست - او قبلاً با پسری که در خارج از کشور زندگی می کرد نامزد کرده بود. من انتظار نداشتم مثل خودم احساس دلشکستگی کنم، زیرا انتظار داشتم در مورد کل وضعیت منطقی تر و منطقی تر رفتار کنم.

او نامزد بود اما ناراضی بود

والدینش آن پسر را انتخاب کرده بودند. برای او و قرار بود بقیه عمرش را با این غریبه بگذراند. آنها نامزد کردنددر ژانویه همان سال و قرار بود به زودی ازدواج کنند. او گفت که از او خوشش نیامده است و علیرغم توضیح دادن این موضوع به پدر و مادرش، هیچ چیز تغییر نکرده است.

من می‌توانستم ناراحتی او را نسبت به این موقعیت احساس کنم و به این فکر می‌کردم که آیا می‌توانم کاری انجام دهم تا احساس بهتری داشته باشد و از رنجش بکاهد. بعضی روزها او را متقاعد می کردم که برای حقش بجنگد، بعضی دیگر با نواختن یک آهنگ روی گیتار روحیه اش را سبک می کردم.

او به پدر و مادرش عشق می ورزید و به آنها احترام می گذاشت و نمی خواست بر خلاف میل آنها پیش برود، زیرا آنها آنها را می زدند. فداکاری های زیادی برای او کرده بود. یک روز از او پرسیدم: "ما را در آینده کجا می بینی؟" که او پاسخی به آن نداشت. اشک در چشمانش حلقه زد و من نتوانستم کاری بکنم جز اینکه به او شانه ای بدهم تا گریه کند.

ما فقط به هم نزدیک شدیم

زندگی ناعادلانه است، اما همانطور که استیون هاوکینگ می گوید "خدا تاس بازی می کند" . با هر گفتگو، پیوند ما قوی تر می شد. ما در مورد موسیقی، فیلم و حیوانات خانگی صحبت کردیم. ترس ها، رویاها و اهداف ما؛ روابط گذشته ما، قرارهای عالی و رابطه جنسی، اما بیش از هر چیز دیگری در مورد اینکه چقدر دلتنگ هم هستیم. چگونه ما تصاویر آینه ای از یکدیگر بودیم، چگونه دیدن همزمان ماه باعث شد در سطح ناخودآگاه به هم متصل شویم. ما می دانستیم که این یک رابطه بدون آینده است، اما همچنین می دانستیم که زمان جدا از هم ما را به هم نزدیکتر می کند.

ما هر روز را گرامی می داشتیم.با هم گذراندند و هیچ لحظه ای را هم بدیهی نگرفتند. مکالمات ما در اطراف مکان هایی که می خواستیم بازدید کنیم و در هم گم می شدیم پیچید، در مورد پیاده روی در ساحل با دستان در هم، خواندن آهنگ، بوسیدن زیر باران، تماشای غروب آفتاب، آتش سوزی ها، قرارهای شام عاشقانه و چیزهای بی شمار دیگر.

من همیشه آن خاطرات را گرامی خواهم داشت

بله، می توانم به صراحت بگویم که او ضربان قلبم را تندتر می کند و وقتی عبارت "آنلاین و تایپ کردن" را در چت باکس او می بینم، لبخند به لبم می آید. خواندن گفتگوهای او باعث می شود به دنیای شگفت انگیز ایمان بیاورم. هر دوی ما به خوبی می دانیم که در آینده به دلیل شرایطمان هیچ عشقی بین ما وجود نخواهد داشت.

می دانم که رابطه ما رابطه ای بدون آینده است. برخی ممکن است این را به عنوان یک ترتیب دوستان با مزایا بدانند، اما بسیار بیشتر از این است. ما یک جرقه داشتیم، یک پیوند غیرقابل جایگزین و هر دو تقریباً از راه دور همدیگر را درک می کردیم. افسوس که پدر و مادرش هرگز متوجه نمی شوند.

تاریخ برای ماه آینده مشخص شده است، و او مشغول برنامه ریزی برای عروسی خود شده است، بنابراین جلسات ما کاهش یافته است و من به ندرت او را می بینم. اما من همیشه به او احترام می گذارم و برای خاطراتی که با من ساخته است سپاسگزار خواهم بود. هر جا که او پیدا شود، امیدوارم بتوانیم دوستان باقی بمانیم و امیدوارم از هر کاری که انتخاب می کند خوشحال باشد.

سوالات متداول

1. آیا داشتن رابطه ای بدون آینده اشکالی ندارد؟

اگر از بودن در آن لذت می بریدلحظه ای با فردی که به شما احساس خاص و شادی می دهد، بد نیست لحظات خوشی را در این آرامش بگذرانید. راز را نزد خود نگه دارید.

2. آیا برای ازدواج باید همیشه قرار بگذاری؟

نه! لذت بردن و آزمایش کردن کاملاً اشکالی ندارد - وقتی فرد مناسب را پیدا کردید، متوجه خواهید شد، اما باید به خودتان زمان بدهید تا رشد کنید و بالغ شوید تا بتوانید این تصمیم را بگیرید.

Julie Alexander

ملیسا جونز یک متخصص روابط و درمانگر دارای مجوز با بیش از 10 سال تجربه است که به زوج ها و افراد کمک می کند تا رازهای روابط شادتر و سالم تر را رمزگشایی کنند. او دارای مدرک کارشناسی ارشد در ازدواج و خانواده درمانی است و در محیط های مختلفی از جمله کلینیک های بهداشت روان اجتماعی و مطب خصوصی کار کرده است. ملیسا مشتاق کمک به افراد برای ایجاد ارتباطات قوی تر با شرکای خود و دستیابی به شادی طولانی مدت در روابط خود است. او در اوقات فراغت خود از مطالعه، تمرین یوگا و گذراندن وقت با عزیزان خود لذت می برد. ملیسا امیدوار است از طریق وبلاگ خود، رمزگشایی شادتر، رابطه سالم تر، دانش و تجربه خود را با خوانندگان در سراسر جهان به اشتراک بگذارد و به آنها کمک کند عشق و ارتباط مورد نظر خود را پیدا کنند.