فهرست مطالب
من با جذب زنان مسن بزرگ شدم. در نوجوانی اولین تماس حسی من (نه رابطه جنسی) با زنی بود که شاید 20 سال از من بزرگتر بود. و قبل از اینکه او را قضاوت کنید - من خواستگاری کردم و شرایط را حل کردم. من از کسانی بودم که همیشه برای یک رابطه عاشقانه با فاصله سنی بازی می کردم. من همیشه میدانستم که قرار گرفتن با یک زن مسنتر چگونه است، اما این خانم مرا غافلگیر کرد.
همچنین ببینید: 12 بهترین سایت دوستیابی کشاورزی برای کشاورزان برای یافتن عشقزنان مسن همیشه مرا مجذوب خود کردهاند
ما در کنار هم نشستیم
چند سالی به جلو، در یک پرواز جهشی که بیشتر در آن خواب بودم، با این خانم شگفتانگیز آشنا شدم - بیایید او را جینی صدا کنیم! من در مورد "حرفه" او یاد گرفتم، در مورد "شغل" خود به او گفتم!
در مورد برخی از پیچیدگی های کار او یک گفتگوی عالی انجام دادم - کارت ویزیت خود را به او دادم و قهوه مورد علاقه اش را به او تقدیم کردم - اگر او روزی به شهر کاری من رفت. !
رابطه عاشقانه من با فاصله سنی به تازگی شروع شده بود
چند ماه به سرعت به جلو، چند چیز دیگر یاد گرفتم:
- آن روز در پرواز در حالی که 90 خواب بودم % از مدت زمانی که پخش میکردم بزاق میچکید و گهگاه خروپف میکردم
- برخی از افراد میتوانند تحت تأثیر تضاد شخصیتی که یک فرد میتواند نشان دهد (بهم ریختگی خواب پسرانه به کسی که کارت ویزیت خود را به سبک تحویل میدهد) تحت تأثیر قرار میگیرند
- او ودکا را بیشتر از قهوه دوست داشت
به طور خلاصه، او یک سفر کاری به شهر من داشت، ما ملاقات کردیم و به جای کافی شاپ به یک بار رفتیم. چند تا دیگه یاد گرفتمچیزها:
همچنین ببینید: وقتی خواب دوست پسر سابق خود را با دوست دختر جدیدش می بینید به چه معناست؟- او یک زن با ارزش بود
- او از خواهر و برادرهایش حمایت کرده بود و در روند حل و فصل آنها مجرد ماند
- او 11 سال از من بزرگتر بود
- او می توانست مانند ماهی آب بنوشد
- نمیتونستم مقدار الکلی که اون روز مصرف کردم تحمل کنم فقط باهاش شرکت کردم
و بعد مست شدم...
بنابراین، سخنرانی نامفهوم، دید تیره و تار شد و ناگهان جینی غیرقابل مقاومت به نظر می رسید.
من متوجه شدم که وقت آن رسیده است که از نوشیدن کمی استراحت کنم و به خودم فرصت بدهم تا مقداری از آن را هضم کنم. آنچه را که در آن ریخته بودم. از بخش نسبتاً آرام بار در فضای باز، بیطرفانه وارد بخش داخلی موسیقی با صدای بسیار بلند، مستقیم به سمت پیشخوان بار شدم. آب خواستم چیزی را که به من داد نوشید، لیوان را پر از یخ کرد و با مکیدن مقداری یخ به جایی که جینی بود برگشت!
روز بعد چند چیز را متوجه شدم.
- یک استراحت کوتاه، یک پیاده روی کوتاه، یک لیوان آب و چند تکه یخ باعث میشود که مردم به این موضوع نگاه کنند. تو سرگرم شدی، وقتی یخ می مکی و مستقیم راه نمیروی
به هوای تازه برمیگردی، و لبخندی که به من خوشامد میگوید - شنیدم که او چیزی میگفت که من گوش ندادم به. در عوض من به طور واقعی اعلام کردم، "می خواهم تو را ببوسم!"
حفظ تماس چشمی او با لحنی نسبتاً جدی پرسید: "چرا؟"
و با تمام بی گناهی مستانه ام اصرار کردم یا توضیح دادم: "این آنچه در این لحظه می خواهم.
احتمالاً می خواستم اضافه کنم که این انتخاب او بود و من فقط طرف خودم را بیان می کردم، اما قبل از اینکه بتوانم کلمه دیگری بگویم، لبخند برگشت. "چه لعنتی!" و لب ها به هم رسیدند!
و بعد ما همدیگر را بوسیدیم
حالا، یک بوسه همیشه برای من یک معامله بزرگ بوده است. مقدس است (بیش از خود عمل). و این بوسه فوق العاده بود. وقتی احساس اشتیاق می کنید، احساس نمی کنید که در یک رابطه عاشقانه با فاصله سنی هستید یا یک زن مسن را می بوسید. فقط بوسه است که مهم است.
آنچه که در آن شب آشکار شد این بود که ما چندین نفر را در آسانسور در حالی که تکه های یخ را از دهانی به دهان دیگر منتقل می کردیم رسوا کردیم. چیزی که بعداً منجر به آن شد، یک رابطه بسیار کوتاه اما پرشور بود که داستان خودش از ناآرامی های جنسی و نفس کوبیده بود، یک رابطه بالقوه مبهم که به دلیل فقدان دانش جنسی (من) و تفاوت سنی که اتحاد را نسبتاً غیرقابل قبول می کرد، خدشه دار شد. من یاد گرفتم که قرار گذاشتن با یک زن مسن تر و عواقب یک رابطه عاشقانه با فاصله سنی چگونه است.